پارمیسپارمیس، تا این لحظه: 12 سال و 6 ماه و 22 روز سن داره

تاتی

 

فونت زيبا سازفونت زيبا سازفونت زيبا سازفونت زيبا سازفونت زيبا سازفونت زيبا ساز                     

   

          

   

 فونت زيبا سازفونت زيبا سازفونت زيبا سازفونت زيبا سازفونت زيبا سازفونت زيبا سازفونت زيبا سازفونت زيبا سازفونت زيبا ساز        

دوسالگیت مبارک

وقتی که پاتو گذاشتی روی این زمین خاکی تموم گل های عالم شدن از دست تو شاکی خدا هم هواتو داشته ، تو رو با گلا سرشته با تو دنیای پر از درد ، واسه من مثل بهشته روز میلادت مبارک عزیزترینم .     ...
14 مهر 1392

مامان و بابا گفتن پارمیس

این روزها شرمنده دوستان وپارمیس عزیز هستم که بواسطه مشغله فراوان فرصت حضور کمتر وکمرنگ تری را در سایت دارم ، امیدوارم مرا مورد عفو قرار دهند... 20 خرداد روز قشنگی برای من و پدر پارمیس بود چراکه شروع به مامان گفتن وچند روزبعد بابا گفتن نمود که با بر زبان آوردن این کلمات تارهای انتهایی دلمان نیز به ارتعاش درمی آید. با وارد شدن به تیر ماه وآغار فصل گرم تابستان ما هم سعی کردیم آخر هفته ها را به دامان طبیعت پناه ببریم تا حتی برای لحظاتی هم که شده گرما را فراموش کنیم ،توی چند هفته گذشته اواخر هفته را دربام تهران و دریاچه چیتگر و پل خواب گذراندیم و با گرفتن انرژی فراوان هفته بعد را س...
19 تير 1392

نوروز 1392

لحظات از آن توست؛ آبی، سبز، سرخ، سیاه، سفید رنگهایی را که بایسته است بر آنها بزن روزهایت رنگارنگ سال نو مبارک . . .               ...
4 فروردين 1392

تولد یک سالگی

تولد تولد تولدت مبارک   بازم شادي و بوسه ، گلاي سرخ  و ميخک ميگن کهنه نمي شه تولدت مبارک تو اين روز طلايي تو اومدي به دنیا    وجود پاکت اومد تو جمع خلوت ما   تو تقويما نوشتيم تو اين ماه و تو اين روز   از آسمون فرستاد خدا يه ماه زيبا يه کيک خيلي خوش طعم ،با چند تا شمع روشن    يکي به نيت تو يکي از طرف من الهي که هزارسال همين جشنو بگيريم   به خاطر و جودت به افتخار بودن      تو اين روز پر از عشق تو با خنده شکفتي    ب ا يه گريه...
5 دی 1391

شب یلدا

              دو قدم مانده به رقصیدن برف   یک نفس مانده به سرما و به یخ   چشم در چشم زمستانی دگر   تحفه ای یافت نکردم که کنم هدیه تان   یک سبد عاطفه دارم همه تقدیم شما   پارمیس جان دومین یلدایت مبارک ...
2 دی 1391

راه افتادن پارمیس

بالاخره این عزیزدل و شیرین زبون بابا ومامان در 13 ماهگی کم کم     شروع به گرفتن دیوار ومبل و... کرد و یواش یواش شروع به راه رفتن     کرد.....           حالا مگه دیگه میشه اونو گرفت ونشوند یکجا!!!     دندونهاشم 6 تا شده و همه چیزو میخواد به دندون بگیره           ...
8 آذر 1391

اولین دندان

بالاخره صبح یکشنبه 91/4/4 هنگام صبحانه...   بقیه در ادامه مطلب بالاخره صبح یکشنبه 91/4/4 هنگام صبحانه دادن صدای برخورد قاشق   را با دندونهای تازه جونه زده را حس کردم وخوشحال از این دخترکم از   درد این چند روزه راحت میشه از این به بعد میتونه غذا وخصوصا" میوه   را به دندون بکشه و از اون لذت ببره...   مبارک باشه عزیزم       ...
26 مرداد 1391

8ماهگی وچهار دست و پا راه رفتن

زمان به سرعت باد می گذرد وتا من به خودم بیام پارمیس    را تو لباس فارغ التحصیلی دانشگاه خواهم دید ، انگار همین چند ...   بقیه در ادامه مطلب زمان به سرعت باد می گذرد وتا من به خودم بیام پارمیس  را تو لباس فارغ التحصیلی دانشگاه خواهم دید ، انگار همین چند روز  پیش بود که به دنیا اومد ، ولی الان 8 ماهه شده و وقتی چهار دست و پا رفتنشو که تازه یاد گرفته رو می بینم منو به خودم میاره که آری زمان به سرعت باد می گذره ! پارک پرواز پارک پرواز _ پارمیدا و پارمیس   ...
31 خرداد 1391
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به تاتی می باشد